- لاله فشان
- آنکه گل لاله بیفشاند. افشاندن گل لاله
معنی لاله فشان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تیره ای از جانوران دریایی که بدن آن ها مانند گل لاله است، کرینوئید. نوعی از آن را لالۀ دریایی می گویند
زمینی که در آن گل لاله فراوان روییده باشد، لاله زار، کنایه از رخ و گونۀ معشوق، برای مثال بنفشه زلف من آن آفتاب ترکستان / همی بنفشه پدید آرد از دو لاله ستان (فرخی - ۲۵۲) . گاه به ضرورت شعری لاله ستان خوانده می شود
سرخ شدن: موج کریمی برآمد از لب دریا ریگ همه لاله گشت از سرتابون (دقیقی لغ)
لاله زار: هم از سعادت و اقبال بود و بخت جوان که دل نبستم بر گلستان و لاله ستان، رخسار: بنفشه زلف من آن آفتاب ترکستان همی بنفشه پدید آرد از دو لاله ستان. (فرخی. چا. د. 252)
جمع لاله رخ، دارای رخانی سرخ و لطیف چون لاله: هم بت زنجیر جعدی هم بت زنجیر زلف هم بت لاله جبینی هم بت لاله رخان. (منوچهری. د. 225)
لاله گون، به رنگ لاله
آنکه لعل بیفشاند، کنایه از آنکه بادۀ لعل فام در ساغر بریزد
لاله رنگ لاله وش
مانند لاله لاله وش
لال فشان باده ریز آنکه لعل و جواهر دیگر افشاند: پای سهیل از سر نطع ادیم لعل فشان بر سر در یتیم. (نظامی لغ)، باده ریز: لعل فشان ساقی زرین کمر گشته چو خورشید فلک لعل گر. (امیر خسرو آنند. لغ)
افشاندن گل لاله: از دامن که تا بدر شهر بساطی از سبزه بگسترد و بر او لاله فشان کرد. (سعدی لغ)